سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دالان عشق

صفحه خانگی پارسی یار درباره

عاشقانه تا پای جان

فکرم را به تو می ده بازوانم را به تو می بخشم و نگاهم از آن توست وشانه هایم که نپرس دیگر با من غریبه اند تمامی لحظه ها تو را می خواهند و برای عطر نفسهایت دلتنگی می کنندچگونه فراموشت کنم تورا که قلم سبزم را به تو هدیه کردم که حتی نوشته هایت هم رنگ نوشته هایم باشدپیشتر ها تو را نمی شناختند بهتر بگویمبا سبز رفاقتی نداشتندسبز را با تو شناختم و دلم می خواهد که با یاد تو همیشه سبز بنویسم دستت را به من بده فکرت را به من بده سرت را روی شانه هایم بگذار و بگذارعطر نفسهایت را میان هم قسمت کنیم

عزیز راه دورم بی تو چه سوت وکورم بی تو به مفت می ارزم یه دنیا زیر قرضم قربونت برم اللهی شاپرک سفیدم روزنه ی امیدم خورشید دل طللایی قصیده ی رهایی حالا که حرف دلامون یکی شد هر چی که دارم مال تو باقی عمرم مال تو شعر های عاشقونم اگه نمردم مال تو

(بقیه در ادامه ی مطلب)

مال منالی ندارم اما ستاره ها رو هر چی شمردم مال تو توی قمار زندگی هر چی که باختیم پای من هرچی که بردم مال تو عزیز راه دورم حالا که روز و روزگارمون یکی شد شب های مهتابی و شبهای تارمون یکی شد روزگار شبهای تارش مال من شبهای مهتابی و صبح سپیدش مال تو روزگار سردی ویائسش مال من همه سرافرازی و عشق امیدش مال تو عزیز راه دورم حالا که عطر نفسهات رو برام ارزونی کردی با من نامهربون این همه مهربونی کردی زندگی صدای چلچله های سبزه زاراش مال تو غرش وپنجه ببرهای درنده اش مال من زندگی نمنم بارون و عطر شالیزاراش مال تو چشم جغد وزهر مار های کشنه اش مال من عزیز راه دورم بی تو چه سوت و کورم.